ای آنکه ره گریز میاندیشی (1693)
-
اندازه متن
+
ای آنکه ره گریز میاندیشی
تو پنداری که بر مراد خویشی
شه میکشدت مجوی با شه بیشی
که را بکند شهنشه درویشی
ای آنکه ره گریز میاندیشی
تو پنداری که بر مراد خویشی
شه میکشدت مجوی با شه بیشی
که را بکند شهنشه درویشی
در باغ در نیامدم گرد آور درویش و تهی روم من راهگذر
خواهی که برون روم…
بار دگر ذره وار رقص کنان آمدیم زان سوی گردون عشق چرخ زنان آمدیم
بر سر…

