ای چشم بیا دامن خود در خون کش (1002)
-
اندازه متن
+
ای چشم بیا دامن خود در خون کش
وی روح برو قماش بر گردون کش
بر لعل لبت هر آنکه انگشت نهاد
مندیش و زبانش از قفا بیرون کش
ای چشم بیا دامن خود در خون کش
وی روح برو قماش بر گردون کش
بر لعل لبت هر آنکه انگشت نهاد
مندیش و زبانش از قفا بیرون کش
ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
…
مگیر ای ساقی از مستان کرانی که کم یابی گرانی بیگرانی
بیا ای سرو گلرخ سوی…

