ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری (1753)
-
اندازه متن
+
ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری
ابروی کمان و تیر مژگان داری
خورشید جبین و چهرهٔ همچون ماه
می گون لبی و چشم چو مستان داری
ای گوی زنخ زلف چو چوگان داری
ابروی کمان و تیر مژگان داری
خورشید جبین و چهرهٔ همچون ماه
می گون لبی و چشم چو مستان داری
بازآی که تا به خود نیازم بینی بیداری شبهای درازم بینی
نی نی غلطم که خود…
اندک اندک راه زد سیم و زرش مرگ و جسک نو فتاد اندر سرش
عشق گردانید…