با شب گفتم گر بمهت ایمانست (230)
-
اندازه متن
+
با شب گفتم گر بمهت ایمانست
این زود گذشتن تو از نقصانست
شب روی به من کرد و چنین عذری گفت
ما را چه گنه چو عشق بیپایانست
با شب گفتم گر بمهت ایمانست
این زود گذشتن تو از نقصانست
شب روی به من کرد و چنین عذری گفت
ما را چه گنه چو عشق بیپایانست
بیا تا عاشقی از سر بگیریم جهان خاک را در زر بگیریم
بیا تا نوبهار عشق…
امروز چو حلقه مانده بیرون دریم با حلقه حریف گشته همچون کمریم
چون حلقهٔ چشم اگر…