با شب گفتم گر بمهت ایمانست (230)
-
اندازه متن
+
با شب گفتم گر بمهت ایمانست
این زود گذشتن تو از نقصانست
شب روی به من کرد و چنین عذری گفت
ما را چه گنه چو عشق بیپایانست
با شب گفتم گر بمهت ایمانست
این زود گذشتن تو از نقصانست
شب روی به من کرد و چنین عذری گفت
ما را چه گنه چو عشق بیپایانست
بعضی به صفات حیدر کرارند بعضی دیگر ز زخم تو بیمارند
عشقت گوید درست خواهم در…
چو کارزار کند شاه روم با شمشاد چگونه گردم خرم چگونه باشم شاد
جهان عقل چو…

