تا در طلب مات همی کام بود (606)
-
اندازه متن
+
تا در طلب مات همی کام بود
هر دم که برون ز ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
تا در طلب مات همی کام بود
هر دم که برون ز ما زنی دام بود
آن دل که در او عشق دلارام بود
گر زندگی از جان طلبد خام بود
مندیش از آن بت مسیحایی تا دل نشود سقیم و سودایی
لاحول کن و ره سلامت…
از گنج قدم شدیم ویرانهٔ او ز افسانهٔ او شدیم افسانهٔ او
آوخ که ز پیمان…