در دل نگذشت کز دلم بگذاری (1858)
-
اندازه متن
+
در دل نگذشت کز دلم بگذاری
یا رخت فتاده در گلم بگذاری
بسیار زدم لاف تو با دشمن و دوست
ای وای به من گر خجلم بگذاری
در دل نگذشت کز دلم بگذاری
یا رخت فتاده در گلم بگذاری
بسیار زدم لاف تو با دشمن و دوست
ای وای به من گر خجلم بگذاری
کار همه محبان همچون زرست امشب جان همه حسودان کور و کرست امشب
دریای حسن ایزد…
جان و سر تو که بگو بینفاق در کرم و حسن چرایی تو طاق
روی چو…

