در دل نگذشت کز دلم بگذاری (1858)
-
اندازه متن
+
در دل نگذشت کز دلم بگذاری
یا رخت فتاده در گلم بگذاری
بسیار زدم لاف تو با دشمن و دوست
ای وای به من گر خجلم بگذاری
در دل نگذشت کز دلم بگذاری
یا رخت فتاده در گلم بگذاری
بسیار زدم لاف تو با دشمن و دوست
ای وای به من گر خجلم بگذاری
ای جان جهان و روشنائی همه خوش آرام دلی و آشنائی همه خوش
بر ما گذری…
بیچاره دلا که آینهٔ هر اثری گر سر کشی از صفات با دردسری
ای آینهای که…