در چشم منی و گرنه بینا کیمی (1855)
-
اندازه متن
+
در چشم منی و گرنه بینا کیمی
در مغز منی و گرنه شیدا کیمی
آنجا که نمیدانم آنجای کجاست
گر عشق تو نیستی من آنجا کیمی
در چشم منی و گرنه بینا کیمی
در مغز منی و گرنه شیدا کیمی
آنجا که نمیدانم آنجای کجاست
گر عشق تو نیستی من آنجا کیمی
صدایی کز کمان آید نذیریست که اغلب با صدایش زخم تیریست
مؤثر را نگر در آب…
رفت درویشی ز شهر…

