دل با هوس تو زاد و بودی دارد (691)
-
اندازه متن
+
دل با هوس تو زاد و بودی دارد
با سایهٔ تو گفت و شنودی دارد
لاحول همی کنم ولیکن لاحول
در عشق گمان مکن که سودی دارد
دل با هوس تو زاد و بودی دارد
با سایهٔ تو گفت و شنودی دارد
لاحول همی کنم ولیکن لاحول
در عشق گمان مکن که سودی دارد
ای نفس چو سگ آخر تا چند زنی دندان وز کبر کسان رنجی و اندر تو دو صد…
پیش آی خیال او که شوری داری بر دیدهٔ من نشین که نوری داری
در طالع…