دوش آن بت من همچو مه گردون بود (701)
-
اندازه متن
+
دوش آن بت من همچو مه گردون بود
نی نی که به حسن از آفتاب افزون بود
از دایرهٔ خیال ما بیرون بود
دانم که نکو بود ندانم چه بود
دوش آن بت من همچو مه گردون بود
نی نی که به حسن از آفتاب افزون بود
از دایرهٔ خیال ما بیرون بود
دانم که نکو بود ندانم چه بود
تا چهرهٔ آفتاب جان رخشانست صوفی به مثال ذرهها رقصانست
گویند که این وسوسهٔ شیطانست شیطانِ…