آکادمی شعر پلیکان

رفتم بر یار از سر سر دستی (1884)

- اندازه متن +

رفتم بر یار از سر سر دستی
گفتا ز درم برو که این دم مستی

گفتم بگشای در که من مست نیم
گفتا که برو چنانکه هستی هستی

میانگین امتیازات ۵ از ۵
×