عمریست که جان بنده بیخویشتن است (367)
-
اندازه متن
+
عمریست که جان بنده بیخویشتن است
و انگشتنمای عالمی مرد و زن است
برخاستن از جان و جهان مشکل نیست
مشکل ز سر کوی تو برخاستن است
عمریست که جان بنده بیخویشتن است
و انگشتنمای عالمی مرد و زن است
برخاستن از جان و جهان مشکل نیست
مشکل ز سر کوی تو برخاستن است
شب که جهان است پر از لولیان زهره زند پرده شنگولیان
بیند مریخ که بزم است…
بیار باده که اندر خمار خمارم خدا گرفت مرا زان چنین گرفتارم
بیار جام شرابی که…

