هل تا برود سرش به دیوار آید (856)
-
اندازه متن
+
هل تا برود سرش به دیوار آید
سر بشکند و جامه به خون آلاید
آید بر من سوزن و انگشت گزان
کان گفته سخنهای منش یاد آید
هل تا برود سرش به دیوار آید
سر بشکند و جامه به خون آلاید
آید بر من سوزن و انگشت گزان
کان گفته سخنهای منش یاد آید
بیا کز عشق تو دیوانه گشتم وگر شهری بُدَم ویرانه گشتم
ز عشق تو ز خان…
ترشی تو چرا مگر شکربارت نیست یا هست شکر ولی خریدارت نیست
یا کار نمیدانی و…

