کردیم قبول و من زرد میترسم (1283)
-
اندازه متن
+
کردیم قبول و من زرد میترسم
در خدمت تو ز چشم بد میترسم
از بیم زوال آفتاب عشقت
حقا که من از سایهٔ خود میترسم
کردیم قبول و من زرد میترسم
در خدمت تو ز چشم بد میترسم
از بیم زوال آفتاب عشقت
حقا که من از سایهٔ خود میترسم
من مالک ملک لامکانی شدهام من عارف گنج زرکانی شدهام
تا از صدف تن گهر دل…
به قرار تو او رسد که بود بیقرار تو که به گلزار تو رسد دل خسته به خار…

