گر من مستم ز روی بدکرداری (1927)
-
اندازه متن
+
گر من مستم ز روی بدکرداری
ای خواجه برو تو عاقل و هشیاری
تو غره به طاعتی و طاعت داری
این آن سر پل نیست که میپنداری
گر من مستم ز روی بدکرداری
ای خواجه برو تو عاقل و هشیاری
تو غره به طاعتی و طاعت داری
این آن سر پل نیست که میپنداری
درها همه بستهاند الا در تو تا ره نبرد غریب الا بر تو
ای در کرم…
بیا ای آنک سلطان جمالی کمالات کمالان را کمالی
خیالی را امین خلق کردی چنانک وهمشان…