گفتم که دلا تو در بلا افتادی (1938)
-
اندازه متن
+
گفتم که دلا تو در بلا افتادی
گفتا که خوشم تو به کجا افتادی
گفتم که دماغ را دوا باید، گفت
دیوانه توی که در دوا افتادی
گفتم که دلا تو در بلا افتادی
گفتا که خوشم تو به کجا افتادی
گفتم که دماغ را دوا باید، گفت
دیوانه توی که در دوا افتادی
گر بکشندم نگردم از عشق توباز زیرا که ز چنگ ما برون شد آواز
گویند مرا…
مرا یارا چنین بییار مگذار ز من مگذر مرا مگذار مگذار
به زنهارت درآمد جان چاکر…