گفتی گشتم ملول و سودام گرفت (394)
-
اندازه متن
+
گفتی گشتم ملول و سودام گرفت
تا شد دل از این کار و از این جام گرفت
ترسم بروی جامه دران بازآئی
کان گرگ درنده باز تنهام گرفت
گفتی گشتم ملول و سودام گرفت
تا شد دل از این کار و از این جام گرفت
ترسم بروی جامه دران بازآئی
کان گرگ درنده باز تنهام گرفت
تن مزن ای پسر خوش دم خوش کام بگو بهر آرام دلم نام دلارام بگو
پرده…
نی از پیِ کسب سوی بازار شویم نی چون دهقان خوشهٔ گندم درَویم
نی از پی…