یاری که به نزد او گل و خار یکیست (453)
-
اندازه متن
+
یاری که به نزد او گل و خار یکیست
در مذهب او مصحف و زنار یکیست
ما را غم آن یار چرا باید خورد
کو را خر لنگ و اسب رهوار یکیست
یاری که به نزد او گل و خار یکیست
در مذهب او مصحف و زنار یکیست
ما را غم آن یار چرا باید خورد
کو را خر لنگ و اسب رهوار یکیست
ز رنگ روی شمس الدین گرم خود بو و رنگستی مرا از روی این خورشید عارستی و ننگستی
…
دل دست به یک کاسه با شهره صنم کرده انگشت برآورده اندر دهنم کرده
دل از…