گفتم که بدان دهان همه شیرینی
-
اندازه متن
+
گفتم که بدان دهان همه شیرینی
حیف است زخلق در نهان بنشینی
گفتا نظر تو بود کوته در راه
سر برکنی ار ز ره مرا می بینی
گفتم که بدان دهان همه شیرینی
حیف است زخلق در نهان بنشینی
گفتا نظر تو بود کوته در راه
سر برکنی ار ز ره مرا می بینی
افروخت که افروختنم آموزد آموخت که آموختم آموزد.
چون اینهمه کرد روی بنهفت و برفت تا…
خون میخوری، این نه کامرانیست ترا جان میکنی، این نه زندگانیست ترا
ننهاد زمانه با تو…

