آن را که رهیست ره به کویی نبرد
-
اندازه متن
+
آن را که رهیست ره به کویی نبرد
آبی که رود منت جویی نبرد
من دست ز دامان تو بر می دارم
اما دل من پای به سویی نبرد
آن را که رهیست ره به کویی نبرد
آبی که رود منت جویی نبرد
من دست ز دامان تو بر می دارم
اما دل من پای به سویی نبرد
افتادم از چشم و به دامان شدمش آورد نظر سوی گریبان شدمش
من سیل سرشکم که…
آوخ زنگه کردن آن چشم کبود دیدم که به دریایم و موجم بر بود
گفتم که:…

