از آب حیات دوست بیمار نماند (510)
-
اندازه متن
+
از آب حیات دوست بیمار نماند
در گلبن وصل دوست یک خار نماند
گویند درچهایست از دل سوی دل
چه جای دریچهای که دیوار نماند
از آب حیات دوست بیمار نماند
در گلبن وصل دوست یک خار نماند
گویند درچهایست از دل سوی دل
چه جای دریچهای که دیوار نماند
گر مینکند لبم بیانت سر میگوید به گوش جانت
گر لب ز سلام تو خموش است…
آن غریبی خانه میجست از شتاب دوستی بردش سوی خانهٔ…

