آکادمی پلیکان

رخ‌ها بنگر تو زعفرانی (2770)

- اندازه متن +

رخ‌ها بنگر تو زعفرانی
کز درد همی‌دهد نشانی

شهری بنگر ز درد رنجور
چون باغ به موسم خزانی

این درد ز غصه فراق است
از هیبت حکم آسمانی

بیم است فلک سیاه گردد
از آتش و ناله نهانی

دوزخ بنگر که سر برآورد
ناگه ز میان شادمانی

برخاست غریو جان ز هر سو
هان ای کس بی‌کسان تو دانی

فرمود که این فراق فانی است
افغان ز فراق جاودانی

یا رب چه شود اگر تو ما را
از هر دو فراق وارهانی

این گفته و بسته شد دهانم
باقی تو بگو اگر توانی

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×