آکادمی پلیکان

خوشی آخر بگو ای یار چونی (2670)

- اندازه متن +

خوشی آخر بگو ای یار چونی
از این ایام ناهموار چونی

به روز و شب مرا اندیشه توست
کز این روز و شب خون خوار چونی

از این آتش که در عالم فتاده‌ست
ز دود لشکر تاتار چونی

در این دریا و تاریکی و صد موج
تو اندر کشتی پربار چونی

منم بیمار و تو ما را طبیبی
بپرس آخر که ای بیمار چونی

منت پرسم اگر تو می‌نپرسی
که ای شیرین شیرین کار چونی

وجودی بین که بی‌چون و چگونه‌ست
دلا دیگر مگو بسیار چونی

بگو در گوش شمس الدین تبریز
که ای خورشید خوب اسرار چونی

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×