آکادمی پلیکان

سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو (2156)

- اندازه متن +

سیمبرا ز سیم تو سیمبرم به جان تو
وز می نو که داده‌ای جان نبرم به جان تو

زخم گران همی‌کشم زخم بزن که من خوشم
گرچه درون آتشم جمله زرم به جان تو

هر نفسی که آن رسد کار دلم به جان رسد
گرچه ز پا درآمدم جان سرم به جان تو

شکل طبیب عشق تو آمد و داد شربتی
خوردم از آن و هر نفس من بترم به جان تو

نور دو چشم و نور مه چون برسد یکی شود
تو چو مهی به جان من من بصرم به جان تو

هر چه که در نظر بود بسته بود عمارتش
آه که چنین خراب من از نظرم به جان تو

در تبریز شمس دین هست بلندتر شجر
شاد و به برگ و بانوا زان شجرم به جان تو

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×