آکادمی پلیکان

تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم (1459)

- اندازه متن +

تا عاشق آن یارم بی‌کارم و بر کارم
سرگشته و پابرجا ماننده پرگارم

ماننده مریخی با ماه و فلک خشمم
وز چرخ کله زرین در ننگم و در عارم

گر خویش منی یارا می بین که چه بی‌خویشم
ز اسرار چه می پرسی چون شهره و اظهارم

جز خون دل عاشق آن شیر نیاشامد
من زاده آن شیرم دلجویم و خون خوارم

رنجورم و می دانی هم فاتحه می خوانی
ای دوست نمی‌بینی کز فاتحه بیمارم

حلاج اشارت گو از خلق به دار آمد
وز تندی اسرارم حلاج زند دارم

اقرار مکن خواجه من با تو نمی‌گویم
من مرده نمی‌شویم من خاره نمی‌خارم

ای منکر مخدومی شمس الحق تبریزی
ز اقرار چو تو کوری بیزارم و بیزارم

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×