آکادمی پلیکان

گر عید وصل تست منم خود غلام عید (875)

- اندازه متن +

گر عید وصل تست منم خود غلام عید
بهر تست خدمت و سجده و سلام عید

تا نام تو شنیدم شد سرد بر دلم
از غایت حلاوت نام تو نام عید

ای شاد آن زمان که درآید وصال تو
تا ما ز گنج وصل تو بدهیم وام عید

تا آفتاب چهره زیبات دررسید
صبحی شود ز صبح جمال تو شام عید

در یمن و در سعادت و در بخت و در صفا
ای پرتو خیال تو بوده امام عید

ای سجده‌ها به پیش درت واجبات عید
وی دیده خویشتن ز تو قایم خرام عید

جام شراب وصل تو پر کن ز فضل خود
تا کام جان روا شود از جام و کام عید

اندر رکاب تو چو روان‌ها روا شوند
در وی کجا رسد به دو صد سال گام عید

آمد ز گرد راه تو این عید و مژده داد
جانم دوید پیش و گرفته لگام عید

دانست کز خدیو اجل شمس دین بود
این فرو این جلالت و این لطف عام عید

لیکن کجاست فر و جمال تو بی‌نظیر
خود کی شوند دلشدگان تو رام عید

تبریز با شراب چنان صدر نامدار
بر تو حرام باشد بی‌شبهه تو جام عید

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×