آکادمی شعر پلیکان

از دلم صورت آن خوب ختن می‌نرود (789)

- اندازه متن +

از دلم صورت آن خوب ختن می‌نرود
چاشنی شکر او ز دهن می‌نرود

بالله ار شور کنم هر نفسی عیب مگیر
گر برفت از دل تو از دل من می‌نرود

همه مرغان ز چمن هر طرفی می‌پرّند
بلبل بی‌دل یک دم ز چمن می‌نرود

جان پروانه مسکین که مقیم لگنست
تن او تا بنسوزد ز لگن می‌نرود

بوالحسن گفت حسن را که از این خانه برو
بوالحسن نیز درافتاد و حسن می‌نرود

رسن دوست چو در حلق دلم افتاده‌ست
لاجرم چنبر دل جز به رسن می‌نرود

مرغ جان از قفس قالب من سیر شده‌ست
وَ زِ امید نظر دوست ز تن می‌نرود

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×