بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت (328)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۹/۸
-
اندازه متن
+
بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت
پرباد چرا نبود سرمست چنین دولت
هر لحظه و هر ساعت بر کوری هشیاری
صد رطل درآشامم بیساغر و بیآلت
مرغان هوایی را بازان خدایی را
از غیب به دست آرم بیصنعت و بیحیلت
خود از کف دست من مرغان عجب رویند
می از لب من جوشد در مستی آن حالت
آن دانه آدم را کز سنبل او باشد
بفروشم جنت را بر جان نهم جنت
میانگین امتیازات ۵ از ۵
تو بشکن چنگ ما را ای معلا! (110)
تو بشکن چنگ ما را ای معلا! هزاران چنگ دیگر هست اینجا
چو ما در چنگ…
مولانا 
