آکادمی پلیکان

با آن که می‌رسانی، آن بادهٔ بقا را (190)

- اندازه متن +

با آن که می‌رسانی، آن بادهٔ بقا را
بی‌تو نمی‌گوارد، این جام باده ما را

مطرب! قدح رها کن، زین گونه ناله‌ها کن
جانا! یکی بها کن، آن جنس بی‌بها را

آن عشق سلسلت را، وان آفت دلت را
آن چاه بابلت را، وان کان سحرها را

باز آر بار دیگر، تا کار ما شود زر
از سر بگیر از سر، آن عادت وفا را

دیو شقا سرشته، از لطف تو فرشته
طغرای تو نبشته، مر مُلکَتِ صفا را

در نورت ای گزیده! ای بر فلک رسیده!
من دم به دم بدیده، انوار مصطفا را

چون بسته گشت راهی، شد حاصلِ من آهی
شد کوه همچو کاهی، از عشق، کهربا را

از شمس‌دینِ چون مه، تبریز هست آگه
بشنو دعا و گه‌گه، آمین کن این دعا را

میانگین امتیازات ۵ از ۵
قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×