آکادمی پلیکان

ای از نظرت مست شده اسم و مسمّا (98)

- اندازه متن +

ای از نظرت مست شده اسم و مسمّا
ای یوسف جان گشته ز لب‌هات شکرخا

ما را چه از آن قصّه که گاو آمد و خر رفت؟
هین وقت لطیف است از آن عربده بازآ

ای شاه تو شاهی کن و آراسته‌کن بزم
ای جان ولیِ نعمت هر وامق و عذرا

هم دایه جان‌هایی و هم جوی می و شیر
هم جنّت فردوسی و هم سدره خضرا

جز این بنگوییم وگر نیز بگوییم
گویید خسیسان که محالست و علالا

خواهی که بگویم بده آن جام صبوحی
تا چرخ به رقص آید و صد زهره زهرا

هر جا ترشی باشد اندر غم دنیا
می‌غُرّد و می‌بُرّد از آن جای دل ما

برخیز بخیلا نه درِ خانه فروبند
کان جا که توی خانه شود گلشن و صحرا

این مه ز کجا آمد وین روی چه روی است؟
این نور خداییست تبارک و تعالی

هم قادر و هم قاهر و هم اول و آخر
اول غم و سودا و به آخر ید بیضا

هر دل که نلرزیدت و هر چشم که نگریست
یا رب خبرش ده تو از این عیش و تماشا

تا شید برآرد وی و آید به سر کوی
فریاد برآرد که تمنیت تمنا

نگذاردش آن عشق که سر نیز بخارد
شاباش زهی سلسله و جذب و تقاضا

در شهر چو من گول مگر عشق ندیده‌ست
هر لحظه مرا گیرد این عشق ز بالا

هر داد و گرفتی که ز بالاست لطیفست
گر حاذق جدّ است وگر عشوه تیبا

میانگین امتیازات ۵ از ۵
قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×