شب، شب پرهام از پس شیشه مضطر
-
اندازه متن
+
شب، شب پرهام از پس شیشه مضطر
می کوبد بال و می تکاند پیکر
در خانه کسی نیست، چراغی است ولیک
شب نیست که شب پره نمی کوبد پر.ش
شب، شب پرهام از پس شیشه مضطر
می کوبد بال و می تکاند پیکر
در خانه کسی نیست، چراغی است ولیک
شب نیست که شب پره نمی کوبد پر.ش
گفتم به بهارگاه میباشد خوش آنکس که به می نشست، وی باشد خوش
ما هم ز…
از هر کس گوشه کرده بگریختهام وز هرچه نه دمساز بگسیختهام
چون هیچکس آزاده ندیدم چون…

