گفتم چو رسد به بر چو جانش گیرم
-
اندازه متن
+
گفتم چو رسد به بر چو جانش گیرم
صد بوسه به مهر از لبانش گیرم
چون شد، بنگر، چو درکنارم بگرفت
شرمم نگذاشت در میانش گیرم
گفتم چو رسد به بر چو جانش گیرم
صد بوسه به مهر از لبانش گیرم
چون شد، بنگر، چو درکنارم بگرفت
شرمم نگذاشت در میانش گیرم
بنماید هر سو که نیازم باشد پوشد به دلم روی که رازم باشد
فی الجمله چو…
از گیسوی تو دلم چو میشد راهی پیچید و بدو گفت زهی کوتاهی
من خسته ی…

