مائیم که پوستین بگازر دادیم (1319)
-
اندازه متن
+
مائیم که پوستین بگازر دادیم
وز دادن پوستین بگازر شادیم
در بحر غمی که ساحل و قعرش نیست
نظارهگر آمدیم و پست افتادیم
مائیم که پوستین بگازر دادیم
وز دادن پوستین بگازر شادیم
در بحر غمی که ساحل و قعرش نیست
نظارهگر آمدیم و پست افتادیم
ای نفس چو سگ آخر تا چند زنی دندان وز کبر کسان رنجی و اندر تو دو صد…
آن تلخ سخنها که چنان دل شکن است انصاف بده چه لایق آن دهن است
شیرین…

