گر با همهای چو بی منی بیهمهای (1791)
-
اندازه متن
+
گر با همهای چو بی منی بیهمهای
ور بیهمهای چو با منی با همهای
در بند همه مباش، تو خود همه باش
آن دم داری که سخرهای دمدمهای
گر با همهای چو بی منی بیهمهای
ور بیهمهای چو با منی با همهای
در بند همه مباش، تو خود همه باش
آن دم داری که سخرهای دمدمهای
بده ای دوست شرابی که خدایی است خدایی نه در او رنج خماری نه در او خوف جدایی
…

