دل رفت و سرِ راهِ دلْاِستان بگرفت (329)
-
اندازه متن
+
دل رفت و سرِ راهِ دلْاِستان بگرفت
وز عشق، دو زلفِ او به دندان بگرفت
پرسید: کی تو؟ چون دهان بگشادم
جست از دهنم، راه بیابان بگرفت
دل رفت و سرِ راهِ دلْاِستان بگرفت
وز عشق، دو زلفِ او به دندان بگرفت
پرسید: کی تو؟ چون دهان بگشادم
جست از دهنم، راه بیابان بگرفت
پس خروسش گفت تن زن غم مخور که خدا…

