آکادمی شعر پلیکان

غدرالعشق فزلت قدمی (3193)

- اندازه متن +

غدرالعشق فزلت قدمی
مزج‌الفرقة دمعی بدمی

و حنی‌القلب بما اورثنی
ندما فی ندم فی ندم

کرة الحجب وجودی و نی
اسفا لیت وجودی عدمی

و سقی‌الصب و قد اسکرنی
شرب القلب و ماذاق فمی

ای صنم لطف ترا می‌دانم
نیم ای دوست، بدان حد عجمی

ز لطیفی تو، گر شکر ترا
بدل اندیشم، ترسم برمی

من کی باشم؟! که تو بر تخت جمال
حسرت شاه و سپاه و حشمی

منه انگشت تو بر حرف کژم
من اگر حرف کژم تو قلمی

سبق‌الجود وجودی قدما
منک، یا انت ولی‌النعم

به حق جود وجودت که مبر
ز من بی‌دل و هذا قسمی

لا تبح قتلی بالصد وصل
و اجرنی، انا صید الحرم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×