آکادمی پلیکان

گر من ز دست بازی هر غم پژولمی (2996)

- اندازه متن +

گر من ز دست بازی هر غم پژولمی
زیرک نبودمی و خردمند گولمی

گر آفتاب عشق نبودیم چون زحل
گه در صعود انده و گه در نزولمی

ور بوی مصر عشق قلاوز نیستی
چون اهل تیه حرص گرفتار غولمی

ور آفتاب جان‌ها خانه نشین بدی
دربند فتح باب و خروج و دخولمی

ور گلستان جان نبدی ممتحن نواز
من چون صبا ز باغ وفا کی رسولمی

عشق ار سماع باره و دف خواه نیستی
من همچو نای و چنگ غزل کی شخولمی

ساقیم گر ندادی داروی فربهی
همچون لب زجاج و قدح در نحولمی

گر سایه چمن نبدی و فروغ او
من چون درخت بخت خسان بی‌اصولمی

بر خاک من امانت حق گر نتافتی
من چون مزاج خاک ظلوم و جهولمی

از گور سوی جنت اگر راه نیستی
در گور تن چرا خوش و باعرض و طولمی

ور راه نیستی به یمین از سوی شمال
کی چون چمن حریف جنوب و شمولمی

گر گلشن کرم نبدی کی شکفتمی
ور لطف و فضل حق نبدی من فضولمی

بس کن ز آفتاب شنو مطلع قصص
آن مطلع ار نبودی من در افولمی

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×