آکادمی پلیکان

کی افسون خواند در گوشت که ابرو پر گره داری؟! (2532)

- اندازه متن +

کی افسون خواند در گوشت که ابرو پر گره داری؟!
نگفتم: «با کسی منشین که باشد از طرب عاری؟!

یکی پر زهر افسونی فرو خواند به گوش تو
ز صحن سینهٔ پر غم دهد پیغام بیماری

چو دیدی آن ترش رو را، مخلّل کرده ابرو را
از او بگریز و بشناسش،چرا موقوف گفتاری؟

چه حاجت آب دریا را چشش، چون رنگ او دیدی؟
که پر زهرت کند آبش اگر چه نوش منقاری

لطیفان و ظریفانی که بودستند در عالم
رمیده و بدگمان بودند همچون کبک کهساری

گر استفراغ می‌خواهی از آن طزغوی گندیده
مفرح بدهمت لیکن مکن دیگر وحل خواری

الا یا صاحب الدار ادر کأسا من النار
فدفینی و صفینی و صفو عینک الجاری

فطفینا و عزینا فان عدنا فجازینا
فانا مسنا ضر فلا ترضی باضراری

ادر کأسا عهدناه فانا ما جحدناه
فعندی منه آثار و انی مدرک ثاری

ادر کأسا باجفانی فدا روحی و ریحانی
و انت المحشر الثانی فاحیینا بمدرار

فاوقد لی مصابیحی و ناولنی مفاتیحی
و غیرنی و سیرنی بجود کفک الساری

چو نامت پارسی گویم کند تازی مرا لابه
چو تازی وصف تو گویم برآرد پارسی زاری

بگه امروز زنجیری دگر در گردنم کردی
زهی طوق و زهی منصب که هست آن سلسله داری

چو زنجیری نهی بر سگ شود شاه همه شیران
چو زنگی را دهی رنگی شود رومی و روم آری

الا یا صاحب الکاس و یا من قلبه قاسی
اتبلینی بافلاسی و تعلینی باکثاری

لسان العرب و الترک هما فی کاسک المر
فناول قهوه تغنی من اعساری و ایساری

مگر شاه عرب را من بدیدم دوش خواب اندر
چه جای خواب می‌بینم جمالش را به بیداری

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×