تو چشم شیخ را دیدن میاموز (1182)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۷/۱۳
-
اندازه متن
+
تو چشم شیخ را دیدن میاموز
فلک را راست گردیدن میاموز
تو کل را جمع این اجزا مپندار
تو گل را لطف و خندیدن میاموز
تو بگشا چشم تا مهتاب بینی
تو مه را نور بخشیدن میاموز
تو عقل خویش را از می نگهدار
تو می را عقل دزدیدن میاموز
تو باز عقل را صیادی آموز
چنین بیهوده پریدن میاموز
یتیمان فراقش را بخندان
یتیمان را تو نالیدن میاموز
دل مظلوم را ایمن کن از ترس
دل او را تو لرزیدن میاموز
تو ظالم را مده رخصت به تأویل
ستیزا را ستیزیدن میاموز
زبان را پردگی میدار چون دل
زبان را پرده بدریدن میاموز
تو در معنی گشا این چشم سر را
چو گوشش حرف برچیدن میاموز
این باد سحر محرم رازست مخسب (90)
این باد سحر محرم رازست مخسب هنگام تضرع و نیاز است مخسب
بر خلق دو کون از ازل…
مولانا 
