هنوز از شب دمی باقی است
-
اندازه متن
+
هنوز از شب دمی باقی است، می خواند در او شبگیر
و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل می زند سوسو.
به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من که هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند
و مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـــ امیدانگیزـــ با من
در این تاریک منزل می زند سوسو.
آن ماه که انش نه خاموشم باد
آن ماه که انش نه خاموشم باد در هر نفس آوایش در گوشم باد
چنداش دل…
رفتم به سوی نرگس و نرگس بر آب
رفتم به سوی نرگس و نرگس بر آب پرسیدم از او صد و یکی داد جواب
